از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی

وقتی سخن از تو می‌گويم
از عاشق
            از عارفانه
                           می‌گويم
از دوست دارم
از خواهم داشت
از فكرِ ِ عبور در به تنهائی

من با گذر از دل تو می‌كردم
من با سفرِ سياهِ چشمِ تو زيباست
                                            خواهم زيست.
من با به تمنای تو
                       خواهم ماند.
من با سخن از تو خواهم خواند

ما خاطره از شبانه می‌گيريم
ما خاطره از گريختن در ياد
از لذتِ ارمغانِ ِ در پنهان ...
ما خاطره‌ايم از به نجواها...

من دوست دارم از تو بگويم را
ای جلوه‌ای از به آرامی

من دوست دارم از تو شنيدن را
تو لذتِ نادر ِ شنيدن باش.
تو از به شباهت، از به زيبائی
بر ديده ی تشنه‌ام توديدن باش!